مامی جان قسمت اول !
مامی جان قسمت اول !
+ ترکیب قیافت خیلی بامزه ست
ریخت من :
+ رنگ موهاتم قشنگه
موهای من :
دستمو بردم سمت مقنعم که درستش کنم ، تو گوشیم نگاه کردم اصلا موهام معلوم نبود پس این چی میگفت.
.
.
.
.
پلان دوم :
سلام کجایی بیرونی ؟
چرا هنوز خونه نرفتی ؟
من : ببخشید که من مسیرم دورتر از شماست من هنوز نرسیدم خونه تازه رسیدم به پارک منتظرم مامانم بیاد
پلان دوم از دید بغل دستیم :
دخدرم منتظر کی نشستی ؟
من :
قیافت خیلی مظلومه ولی از توت خوردنت معلومه شیطونی
بازم من : ( آدم امنیت نداره ، فقط چند تا توت از درخت چیدما البته یکم به صورت نوعی جاندار از درخت آویزون بودم )
لباسات خیلی بهت میان
من :
والا سرتا پا سیاه پوشیدم تازه با شلوار ورزشی که راحت باشم مقنعمم که مدل خاص نداره ، یه شبه لباس فرم سر تا پا سیاه که آدم حس کلاغ بودن بهش دست میده
مقنعه سیاه
مانتو شلوار سیاه
کفش و کیف سیاه
صورتم سیاه
صبحا سفید میرم بعد از ظهرا قهوه ای مایل به سیاه بر میگردم از بس که خسته میشم
.... در نهایت نتیجش اینکه چند سالته دخدرم
چطور ؟
من یه پسر دارم 30 سالشه
تو بانک فلان کار میکنه
....
جمله آخر اینکه خیلی بهم میایین
من
.
.
.
.
.
خوب تعریف از وجنات پسرتون تموم شد آیا ؟
عکس این جوجه رو میبینی این بچمه خوب دیگه گیر نده
و اینگونه بود که موجبات شادی خود را فراهم آوردیم